Advertisement
Guest User

داستان سکس با زن عمو

a guest
May 18th, 2017
14,416
0
Never
Not a member of Pastebin yet? Sign Up, it unlocks many cool features!
HTML 1.67 KB | None | 0 0
  1. آرین هستم امروز میخوام داستان سکس خودم با زن عموم رو براتون بگم.داستان از اونجا آغاز میشه که عید پارسال من چهار و پنج روز آخر اسفند رو مدرسه نرفتم.و کمک مامانم به خونه تکونی پرداختم.دو و سه روز اول کارا رو تموم کردیم روز سوم بود که زن عمو به خونه ما اومد که اولا یه سری بزنه دوما برای گرفتن برس و تی برای شستن قالی هایش.وقتی اومد از تمیزی شیشه ها و قالی ها تعجب کرد که مامانم به او گفت همگی کار آرین است. وگفت ای کاش من هم پسری مثل آرین داشتم تا کارهای خونه رو میکرد }در ضمن عموی من پسر نداره{ ومن هم که دستم درد میکنه درست نمیتونم کارا انجام بدم که مامانم رو به من کردو گفت باشه آرین که بیکاره میگم بیاد کمکت من هم که از تصمیمی که مامانم برام گرفت اعصبانی شدم ودیگه کاریش نمیشد کرد.وزن عمو رو به من گفت مزاحم آقا آرین نمیشم منم از روی اجبار گفتم اختیار دارید.ومن رفتم تا اماده شم وبرم دنبال خر حمالی بعد که لباس پوشیدم با زن عموم به خونه شون رفتم.وقتی که به خونه شون رسیدم دیدم کسی نیست درضمن عموم پرستار بود وتا فردا شیفت بود ودختر عموم هم رفته بود به مدرسه.
Advertisement
Add Comment
Please, Sign In to add comment
Advertisement