Advertisement
Guest User

Untitled

a guest
Oct 3rd, 2012
87,994
0
Never
Not a member of Pastebin yet? Sign Up, it unlocks many cool features!
text 22.94 KB | None | 0 0
  1.  
  2. داستان سکسیانجمن گالری هانظرسنجی هاارسال داستانعضو شوید!چت
  3. ورود
  4. نام کاربری: *
  5.  
  6. کلمه ی عبور: *
  7.  
  8.  
  9. به شهوانی بپیوندید
  10. درخواست کلمه ی عبور جدید
  11.     
  12.  
  13. تازه های انجمن
  14. مطب شهوانیون!
  15. خاطرات سکسی مینیمال
  16. صندلی داغ شهوانی سری 2
  17. سکس خواهر و برادر*جالبه حتما ببینید!
  18. دریافت جديدترين عکس سکسی و کلیپ سکسی و داستان سکسی به ایمیل 1390
  19. بیشتر
  20. نظرات اخیر
  21. (بدون موضوع)
  22. اینجا دیشب زلزله
  23. فک میکنید مامانم راضی بشه
  24. مرسی از
  25. سینا از تبریز
  26. سلام
  27. عالی بود.
  28. سعيد برو بخواب داد برو:دى
  29. سعيد برو بخواب داد برو:دى
  30. برو بخواب دادا صب شد
  31. more
  32. پیمایش
  33. مطالب پرطرفدار
  34. پست های اخیر
  35. خانه
  36. سکس با خانوم معلم
  37. سلام به تمامی دوستان بعد از این مدت كه من داستانهای شما رو خوندم خواستم از قافله عقب نیفتم و خاطره اولین سكس خودم رو براتون تعریف كنم‬ . این برنامه برمیگرده به سال ۷۰ یعنی زمانی كه من سالهای آخر مدرسه رو میگذروندم ما توی یه آپارتمان ۴ طبقه زندگی میكردیم طبقه اول این خونه یه خانوادهای بودن كه یه پسر همسن من داشتن البته بغیر از اون ۳ تا بچه دیگه هم بودن كه دختر بزرگشون ازدواج كرده بود و یه دختر ۲۵ ساله و دو تا پسر توی خونه بودن و خانم این خونه كه اسم زیباش برای همیشه تو ذهن من نقش بست فریبا بود این خانم معلم بود و صبحها همون ساعتی كه ما به مدرسه میرفتیم ایشون هم به مدرسه میرفت. فریبا خانم بعد از مدرسه كه خونه میومد توی خونه لباس راحتی تنش میكرد یعنی راحت بگم لباس خواب میپوشید و زیر اون هم معمو ً یه شورت مشكی تنش میكرد بدون كــرست و اون سینههای خوش فرمش رو به نمایش در میاورد و من هم به بهانه درس خوندن با آقا پسر ایشون همیشه خونه اینها بودم ولی اصل ماجرا چیز دیگه ای بود و اون هم دید زدن سینه ها وهیكل زیبای فریبا بود . یه روز صبح وقتی داشتیم میرفتیم مدرسه فریبا هم با عجله اومد سوار اتوبوس بشه اون وقتها هنوز اتوبوسها جدا نبود و آخر عشق و حال بود راننده اتوبوس كه با من آشنا بود میخواست راه بیفته كه من گفتم نگهدار ایشون آشنا هستن خلاصه فریبا سوار شد و اتوبوس راه افتاد ایستگاه اول و دوم زیاد خبری نبود ولی از ایستگاه سوم به بعد شلوغ شد طوری كه مجبور شدیم بریم وسط تا بقیه سوار بشن اونهایی كه اون موقع سوار اتوبوس میشدن میدونن وقتی شلوغ میشد در جلو مخصوص خانمها و درعقب مخصوص آقایون بود . طوری اتوبوس شلوغ شد كه همه به هم چسبیده بودیم من اص ً متوجه نبودم كه یه پای من به پای فریبا چسبیده بعد از یه مدت كه به خودم اومدم دیدم بهترین فرصت زندگیم جلوی چشمهام داره از بین میره من هم فرصت رو غنیمت شمردم و سعی كردم تا جائی كه میشه به فریبا بچسبم در همون حال بودم كه كیرم تا سرحد امكان اومد بالا اتوبوس به قدری شلوغ شد كه من یواش یواش رفتم پشت سر فریبا‬. اولش میترسیدم به بهش نزدیك بشم ولی قربون چاله چولهای خبابونهای تهرون تو اولین چاله همچین كیرم به كونش نرمش خورد كه پیش خودم گفتم الان برمیگرده میزنه توی گوشم ولی هیچ عكس العملی ندیدم بخاطر همین پرروتر از قبل بهش نزدیك شدم و به بهانه پرسیدن حال پسرش باهاش صحبت كردم و مالوندمش اون هم خیلی راحت جواب من رو میداد یه وقت دیدم موقع جواب دادن كونش رو به كیرم فشار میده اول فكر كردم به خاطر اینكه صداش رو بهتر بشنوم اینكارو میكنه ولی بعدش دیدم زمانی هم كه نمیخواد حرف بزنه باز هم فشار میده من كه داشتم میتركیدم بخاطر شهوت هیچی حالیم نبود پیش خودم گفتم نهایتش ناراحت میشه و پیش مادرم میگه كه چی شده‬! من هم بهانه چاله چوله ها رو داشتم پس خیالم راحت بود شروع كردم به مالیدن كه از شانس بد من رسیدیم به اون ایستگاهی كه میخواست پیاده بشه هنوز اتوبوس ترمز نكرده بود كه برگشت گفت چه ساعتی از مدرسه میای خونه؟ گفتم ساعت ۲. گفتش ساعت ۳ خونه منتظرت هستم بیا كارت دارم‬. با یه لحنی صحبت كرد كه پیش خودم گفتم بدبخت كونت پاره شد میخواد اول دهنت رو بگاد بعدش ببردت بالا ماجرا رو برای همه تعریف كنه‬. باور نمیكنید ولی اون موقع با ترس گفتم چشم اون روز از درس هیچی نفهمیدم تا زنگ آخر كه اومدم خونه . طبق عادت همیشه رفتم یه دوش گرفتم ساعت رو نگاه كردم ۲:۴۵ بود این یه ربع آخر داشتم سكته میكردم خلاصه ساعت ۲:۵۹ شد كه از خونه زدم بیرون و رفتم طبقه پایین سر ساعت ۳ زنگ زدم وقتی اومد در رو باز كرد دیدم با همون لباس همیشگی اومده بخاطر همین یه كوچولو خیالم راحت شد چون اگه میخواست بره بالا مانتو تنش میكرد دعوت كرد بیا تو من هم رفتم توی خونه و روی مبل خیلی ساكت نشستم‬. ازم پرسید نهار خوردی با اینكه چیزی نخورده بودم ولی از ترس گفتم آره گفت چایی میخوری یا آبمیوه ؟ گفتم چایی رفتش برام یه چایی ریخت و گذاشت جلوم خودش هم نشست روبروم چایی مثل زهرمار از گلوم پائین رفت وقتی تموم شد بلند شد بدون اینكه چیزی بگه رفت توی راهرو اتاقها پیش خودم گفتم بدبخت وصیت خودت رو بكن چون رفت لباس بپوشه بعد از تقریبً ۲ دقیقه كه برای من اندازه ۲ سال گذشت منو صدا كرد گفت بیا كارت دارم‬! با ترس و لرز رفتم طرف اتاق زمانی كه وارد شدم صحنهای رو دیدم كه شاید همه شما بگید دروغه ولی باور كنید جز حقیقت نیست فریبا لباس خوابش رو درآورده بود و با یه شورت مشكی جلوم واستاده بود اولش باورم نشد فكر كردم دارم خواب میبینم ولی وقتی شروع به صحبت كرد فهمیدم بیدارم و باید جواب بدم ازم پرسید خوب توی اتوبوس چیكار داشتی میكردی؟ این رو كه پرسید قلبم مثل كون مرغ شروع به زدن كرد اگه اون موقع دستگاه ضربان قلب بهم وصل میكردن شاید در حدود ۴۰۰ بار در دقیقه حساب میكرد‬ . گفتم من من من كاری نكردم‬! پرسید پشت سر من وایستاده بودی هی خودت رو به من میچسبوندی كاری نمیكردی؟ گفتم خوب اتوبوس شلوغ بود‬! گفتش حالا كاری ندارم كه چیكار كردی ولی الان میخوام دوباره اون كارو تكرار كنی‬! من رو میگی تو همون لحظه چهارشاخ گاردن بریدم مونده بودم چی بگم كه یهو گفت نكنه میخوای كل ساختمون بفهمن تو چیكار كردی ؟‬ سرم رو انداختم پایین گفتم تقصیر من ... كه پرید توی حرفم با داد گفت شلوارت رو دربیار با تعجب گفتم توی اتوبوس كه با شلوار بودم‬! خندید گفت بله ولی من توی اتوبوس اینجوری نبودم یالا دربیار یواش یواش مشغول شدم كه با اخم فریبا مواجه شدم و سریع شلوارم رو دراوردم بعد گفت مابقی لباسات بغیر از شورتت رو دربیار اونها رو هم دراوردم و با یه شورت و یه كیر از ترس خوابیده جلوش واستادم یه نگاه بهم كرد و با لبخند گفت بیا از پشت بهم بچسب رفت طرف دیوار و پشتش رو به من كرد من هم مثل پسرهای خوب به حرفش گوش كردم و بهش چسبیدم چشمتون روزهای خوب ببینه تا بهش چسبیدم انگار برق ۵۰۰ ولت بهم وصل كردن كیرم توی یه لحظه یه چشم بهم زدن راست شد تا كیرم رو حس كرد گفت اهان اینطوری بهتره محكم بغلم كن‬. من هم از خدا خواسته بخاطر اینكه سینه هاش رو با دستام لمس كنم محكم بغلش كردم و سینه هاش رو محكم گرفتم باور نمیكنید بهترین لحظه عمرم اون لحظه بود من همیشه به یاد اون سینه ها شبها رو به صبح‬ میرسوندم حالا توی دستام بود و داشتم فشارشون میدادم یه چند لحظهای به همین صورت بودیم كه برگشت و در حالی داشت روی زانوهاش مینشست گفت اینجوری نمیشه و بدون اینكه چیزی بگه یهو شورت منو از پام دراورد مات ومبهوت مونده بودم چیكار كنم‬! كه گرمایی خاص ولذت بخش روی كیرم حس كردم بله كیرم توی دهن خوش فرم فریبا عزیزم جا گرفته بود و با مهارت خاصی داشت میخورد من كه تا اون موقع سكس نداشتم حس كردم یه چیزی توی بدنم داره با‬ فشار حركت میكنه تا اومدم حرفی بزنم تمام آبم توی دهنش خالی شد اون هم كم نیاورد همش رو خورد‬ ! با خجالت گفتم ببخشید اولش خندید ولی بعدش بهم گفت این دفعه رو هیچ ولی از دفعه بعد بهم بگو داره میاد . گفتم چشم ! بلند شد و دست من رو گرفت و رفتیم سمت تخت شورتش رو دراورد و یه كس صورتی و بی مو رو انداخت جلوی من مونده بودم چیكار كنم كه خودش گفت حالا نوبت تو بخورش نمیدونستم باید چیكار كنم ناشیانه‬ شروع به لیسیدن كردم كه حالم داشت بد میشد بلندم كرد و گفت بذار بهت یاد بدم چطور باید اینكارو بكنی بعدش پاهاش رو باز كرد و با دستهاش دو لبه كس قشنگش رو از هم جدا كرد وگفت این كوچولو رو این بالا میبینی؟ گفتم آره گفت آروم لیسش بزن نذار زبونت خشك بشه‬. الان كه دارم فكر میكنم میبینم كه تمام كارهائی رو كه توی سكس با یه خانم یادگرفتم مدیون لطف فریبا خوشگلم هستم . شروع به لیسیدن كردم اونقدر از این كار خوشم اومد كه متوجه نشدم كه چه مدت ادامه دادم یه وقت دیدم كه بدنش به لرزه افتاد و شروع كرد به جیغ زدن اولش فكر كردم بخاطر طولانی شدن لیسیدن من حالش بد شد ولی بعدً متوجه شدم كه این حالت بهترین و زیباترین حالتی كه یه زن دوست داره تجربه كنه‬! بعدش منو بلند كرد و كیر راست و استوار منو نگاه كرد و بعد منو روی كشید همون جوری یه لب گرفتیم و چرخیدیم حالا من زیر بودم و اون روی من البته اونموقع بعلت بی تجربگی من اینكار رو كرد چون نمیخواست وسط سكس كلاس آموزش داشته باشیم دوباره ازم لب گرفت و شروع كرد به خوردن سینههای من . من اونجا بود كه یادم اومد اون سینه های قشنگ رو هنوز نخوردم و عزمم رو جزم كردم كه حتمً این كارو بكنم بعد از خوردن سینههای من كیرم رو با دستش گرفت و روی كس خودش تنظیم كرد و روش نشست با اینكه ۴ تا بچه زائیده بود كسش خیلی تنگ بود وبعدً كه بهش گفتم گفت كه نزدیك به 3 سال بود كه با كسی سكس نداشته برای من كه تا اون موقع حتی كس رو از نزدیك ندیده بودم یه فرصت طلایی و با اون شخصی كه دوستش داشتم پیش اومده بودكه سكس داشته باشم پس سعی كردم نهایت لذت رو ببرم‬. زیر چشمی كه نگاه كردم دیدم سینههای قشنگش بالا وپائین میپره از دیدن اونها واقعً حال كردم. بعد از حدود ۱۰ دقیقه حس كردم كه جریان فشار قوی آب توی بدنم راه افتاده گفتم داره میاد اون هم از روی من بلند شد و‬ شروع به ساك زدن كرد برای بار دوم آبم اومد و همش رو توی دهنش خالی كردم بعد از قورت دادنش اومد كنارم خوابید و ازم بابت سكسمون تشكر كرد ومن هم بابت اینكه توسط اون مرد شده بودم وبغیر از این خیلی چیزها بهم یاد داده بود ازش تشكر كردم .من با فریبا هفتهای ۳ بار سكس داشتیم البته بعدش به خاطر مسائلی كه پیش اومد مجبور به قطع ارتباط شدیم و بعد از چند وقت از اون مكان اسباب كشی كردیم ولی توسط اون تونستم دختر بزرگش كه اسمش آنا بود رو هم بكنم امیدوارم كه همیشه شاد باشید‬. فرستنده: پیمان
  38. میانگین:
  39.  
  40. نمره شما: هیچ :میانگین 3.7 (161 رأی )
  41.  
  42. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  43. 18 reponses to "سکس با خانوم معلم "
  44.  
  45. 1. آفرين
  46. نوشته مهمان در 13. ارديبهشت 1389 - 5:21
  47. آفرين
  48. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  49. 2. خاک بر سرتون دو دستتون رو
  50. نوشته jak در 6. خرداد 1389 - 20:13
  51. خاک بر سرتون دو دستتون رو ببرید بالا و محکم بزنید روی سرتون
  52. چرا؟
  53. جهنم پیش روی دارید
  54. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  55. 3. یه دختر سکسی از یزد
  56. نوشته saaeid_1987 در 1. مرداد 1389 - 12:10
  57. یه دختر سکسی از یزد میخوام
  58. سعید هستم
  59. 09133558515
  60. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  61. 4. تو که هیچ،ولی مرسی از
  62. نوشته Hassan Khan در 18. شهريور 1389 - 3:00
  63. تو که هیچ،ولی مرسی از معلمت.خدا قسمت من هم بکنه!!!!!!!!!!!!
  64. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  65. 5. تو میری جهنم.اگه انقدر
  66. نوشته Hassan Khan در 18. شهريور 1389 - 3:03
  67. تو میری جهنم.اگه انقدر پاستوریزه ای،چرا میای با این داستانها کیرتو به گناه میندازی،کس مخ
  68. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  69. 6. إن شاالله خداوند متعال نصیب
  70. نوشته akval7 در 24. شهريور 1389 - 2:35
  71. إن شاالله خداوند متعال نصیب مان کند اتوبوس سواری
  72. البته با شما
  73. آنوقت آنچنان به جوارح مبارک مان حال می دهیم که . . .
  74. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  75. 7. Khob harchi bashe khanum
  76. نوشته K H A N در 28. شهريور 1389 - 0:45
  77. Khob harchi bashe khanum moalleme
  78. karesh yad dadane
  79. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  80. 8. یه سوال شاید دیگه جواب ندی
  81. نوشته سعید1 در 20. آبان 1389 - 21:28
  82. یه سوال شاید دیگه جواب ندی اما این داستان واسه چه سالیه؟
  83. 70 میلادی؟ یا شمسی؟
  84. از خوندن داستان ها دنبال چرندیات و حرفای مزخرف نیستم
  85. تو داستانها چه سکسی چه غیر سکسی مطالبی هست که من دنبال اونا میگردم
  86. بعضیا نویسنده های خوبی هستن بعضیا هم تابلو خالی میبندند
  87. حالا هر چی که هست بیزحمت جواب منو بده و بعد میگم
  88. خسته نباشی پهلوون معلمم معلمای قدیم
  89. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  90. 9. داستانت قشنگ بود داداش من ولی
  91. نوشته plang در 21. دى 1389 - 5:05
  92. داستانت قشنگ بود داداش من ولی ریدم به دهن امامو پیغمبرو هر مادر جنده ای که این کس شعرارو باب کرده.من فقط خدارو قبول دارم خودشم افریدتمون تا زندگی کنیم.ولی باید درست زندگی کنیم
  93. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  94. 10. میدونی ، گه تو دهنت حروم زاده
  95. نوشته خوده عذاب در 2. بهمن 1389 - 13:42
  96. میدونی ، گه تو دهنت حروم زاده معلومه باید عکساتو تو بخش همجنس بازای زن بزارن ، ریدم تو دودمانت . این داستانا ، عکسا، ماله بچه کونی مثل تو هست
  97. برو یه گوشه هی بزن ، بزن تا چونت در آد
  98. دستم میرسیدی ، میدادم سگم بهت تجاوز کنه بفهمی داری با چی با کی حرف میزنی
  99. خداتم من آره
  100. 200 گرم گوشته که اگه داشته باشی میشه
  101. خوده عذابت
  102. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  103. 11. Hame roo form.hame hamsaayeha
  104. نوشته YYaassii در 4. بهمن 1389 - 20:22
  105. Hame roo form.hame hamsaayeha jende
  106. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  107. 12. kuni mage sale 70 otubus ha
  108. نوشته uzun_sik در 27. بهمن 1389 - 16:42
  109. kuni mage sale 70 otubus ha mokhtalet bud ke mogeye shulughi az ham joda beshan . kiram tu dahnet.
  110. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  111. 13. اون پدر سگی که در مورد امام و
  112. نوشته sasan127 در 7. فروردين 1390 - 11:02
  113. اون پدر سگی که در مورد امام و پیغمبر که که خوری مبهم کرده بخونه:|
  114. آخه مادر جنده تو کافری کافر باش پدرسگ چرا به عقاید بقیه فحش میدی؟
  115. ریدم تو دهن خودت وکس ننت وبعد کیر بابات تو کس ننت که پر از گوه شده
  116. کونی عوضی کافر بی پدر مادر
  117. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  118. 14. خوب بود دستت درد نکنه
  119. نوشته mehran_xxx در 8. فروردين 1390 - 2:52
  120. خوب بود دستت درد نکنه
  121. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  122. 15. aali bood afarin vaghean haal
  123. نوشته labkhand_e_shirin در 9. فروردين 1390 - 13:45
  124. aali bood afarin vaghean haal kardam
  125. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  126. 16. دوستان لطفا بهم نپرید همتون
  127. نوشته kir dar در 23. فروردين 1390 - 9:05
  128. دوستان لطفا بهم نپرید همتون میتونید بپرید رو کیر من
  129. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  130. 17. kiram to0 khoodet ba
  131. نوشته ali.online.sexi در 6. ارديبهشت 1390 - 15:40
  132. kiram to0 khoodet ba dastanet.........................bedo0ne hich dalili
  133. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  134. 18. تو یاهو اددم کنید به صورت
  135. نوشته d_xxl در 28. مرداد 1390 - 8:15
  136. تو یاهو اددم کنید به صورت رایگان جدیدترین عکس ها و فیلم ها و داستان داغ را بگیرید
  137. Mosbat98@yahoo.com
  138. برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید
  139. Your browser does not support JavaScript. Update it for a better user experience.
  140. تازه ترین داستان ها
  141. : سکس من و مونا تو مغازه
  142. : سکس در خونه نیمه کاره
  143. : ارتباط جدید فکری من و همسرم
  144. : سمیرا و خفت گیر کردن من!
  145. : کون رفیق
  146. : خدا کنه بهش نرسی - ۱
  147. : حرمسرای خانه ما
  148. : سكس با دختر دوست دختر عمو (1)
  149. : هانیه
  150. : آشنایی در پارک
  151. بازدیدهای اخیر
  152. عكس زن و شوهر لخت در پارك تهران !!!
  153. لخت کردن له آ
  154. سه راهه سرنوشت
  155. عکس سکسی هنری - کف صابون
  156. کس خوردنی ایرونیییییییییییییی*وای وای
  157. سکس من و مونا تو مغازه
  158. خیانت میترا
  159. اولین شریک جنسی: خاله
  160. تولد سارا سوییت جونمه
  161. سیاه گاینده خشن
  162. جدیدترین عکس ها
  163. mff بی آلایش
  164. کس خانم میانسال خندان
  165. گایش توسط ورزشکار
  166. کارمند وزارت ارشاد شهوانی
  167. جو با زن همسایه
  168. بچه ها از خودتون پذیرایی کنید!
  169. سه راهه سرنوشت
  170. دختران مست در پارتی
  171. خانم کیردراز
  172. خانم کیردراز
  173. زن لخت روی میز بیلیارد
  174. سیاه گاینده خشن
  175. دختر سرخ و سفید خوابیده
  176. عکس سکسی هنری - کف صابون
  177. عکس سکسی هنری - آب کیر
Advertisement
Add Comment
Please, Sign In to add comment
Advertisement