Advertisement
Guest User

Untitled

a guest
Jul 17th, 2018
83
0
Never
Not a member of Pastebin yet? Sign Up, it unlocks many cool features!
text 1.79 KB | None | 0 0
  1. طنزی جالب ولی واقعی
  2.  
  3. دو خلبان نابینا که هر دو عینک‌های تیره به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپيما امدند،
  4. زمانی که خلبان‌ها وارد هواپیما شدند
  5. زمزمه‌های توام با ترس وخنده درمیان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند، یک نفر از راه برسد و اعلام كند دوربین مخفی بوده است.
  6. اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده می‌شد چرا که می‌دیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، می‌رود.
  7. هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه می‌داد و چرخ‌های آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند.
  8. در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد.
  9. یکی از خلبانان به دیگری گفت:« میترسم یکی ازهمین روزا مسافرها چندثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن ‌کنند و ما نفهمیم کی باید از زمین بلند شیم، اونوقت کارهمه‌مون تمومه !»
  10.  
  11. شما اکنون و پس از خواندن این داستان کوتاه،
  12. با شیوه مدیریت دولتی در ایران آشنا شدید...
  13. شاد کام باشید ولی جیغ رو بزنید!
Advertisement
Add Comment
Please, Sign In to add comment
Advertisement